مار و پله

بازی می کنیم...

مار و پله

بازی می کنیم...

گهگاهی سلام مرا به آنکه عاشق توست برسان

هر چه باشد

او تکه ای از قلب تو را تسخیر کرده است.

دقیقا همین امروز

دلم می خواهد بروم کنار خیابان

دراز بکشم روی چمن ها

چشم هایم را ببندم

و

بمیرم

فعلا حرفی نمی زنم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

عالیست...

درخلسه ای فرو رفته ام که برایم بسیار لذت بخش است...

بی هیچ دارویی زیباترین خلسه های جهان به من بخشیده شده. بی هیچ مراقبه ای.

کاش خواب نباشد، خیال نباشد...

از گذشته تا امروز، تا الان

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.